سلام دوباره

سلام به همه حتی به شما دوست عزيز که به من تهمت دزدی زدی! من در حال حاضر تصميم دارم همه رو دوست بدارم. حتی خودم رو. مهم نيست که کی چه کار بدی کرده. مهم اينه که همه قابل بخشش هستن و هيچ کسی هم کامل نيست. اينها از اثرات کتاب جديديه که از دوستم قرض گرفتم. به قول نويسنده کتاب اينهمه سال عصبانی شدم فايده ای هم نداشت. تقريبن هيچی هم اونطوری که من می خواستم پيش نرفت (ای رو که نيست که) حالا بيا و يه کم مهرورزی کن شايد شد. بعدش ديدم که قبل از من کسی ديگه از روش مهرورزی جديد استفاده کرده. ممممم بدم نيست ها. خين و خين ريزی برای يه مشت مو که اونم در اثر آلودگی هوا به مرور خودش ميريزه. من اصولن نطريات خفن (همون تخمی) زياد دارم. يکی اش اينه که اصولن بر خلاف نظر همه، فکر می کنم که عامه مردم ايران عامی هستن. همه گول شيرين عبادی و شادی صدر رو خوردین. مگه چند تا از اين آدمها هست؟ من که ميگم خيلی کم. اونهایی هم که هستن که نصف بیشترشون به قید سند توی زندون هستن! دليل دارم برای این نطریه جدیدم. وقتی هنوز زنهای ايرانی برای کار کردن بيرون از خونه از "آقاشون" اجاز ميگیرن. وقتی مردها به خودشون اجازه ميدن که به جای زن و مادر و خواهر وهر چی مونثه فاميلشون تصميم بگيرن. وقتی هنوز پدر يعنی جدول روزنامه حل کردن و تلویزیون دیدن و مادر يعنی آشپزخونه، من يکی که چشمم آب نميخوره آدم روشن فکر زیادی توی اونهمه جمعيت چند ميليونی وجود داشته باشه. آدمی که به دخترش فقط به چشم پرده بکارت نگاه نکنه و غيرتش رو با گردن کلفتی یکی ندونه. برگرديم سر موضوع دوست داشتن. من حتی اين آدمها رو هم دوست دارم. چون خيلی از اينها شبيه افراد خيلی نزديک من يا حتی خود من هستن. همکاری داشتم توی ايران که همه به سرش قسم می خورديم بس که ياسواد بود. به زنش اجازه کار بيرون از خونه نداد چون مطمئن بود که کار زن تربیت بچه هاست. شکی در اين نيست این جور مردها اصولن در تربیت بچه بی کفایت هستن! اما حق انتخاب چی ميشه پس؟ يه همکار خانم داشتم که وقتی من می خواستم با همکار آقای ديگه ماموريت چند روزه خارج از کشور برم جوری با تعحب سوال کرد که نظر شوهرت چيه که من به خودم شک کردم. اون يکی همکارم با اينکه خانومش بيرون از خونه کار ميکرد، اما قلبن راضی نبود که زنش شاغل باشه و فقط به خاطر پول با خانمش مخالفتی نداشت. اينها همه آدم حسابيها بودن وای به حال همون عامه عامی که گفتم. خيال همه تخت. هم اون موقع که چادر به زور از سر زنها بر داشته شد و خيلی از فاميلهای ما به خاطر عقايدشون تارک دنيا شدن و گوشه نشين، و هم اين موقع که با زور کتک و خون و خون ريزی بايد همه محجب باشن فقط و فقط به دليل اينکه اکثريت عامه موافق هستن اين قضيه پيش ميره. ما يه مشت آدم خيال پرور خوش خيال هم که فکر می کنيم خيلی حرفهای خوب بلديم و اين سر دنيا داريم عشق و حالمون رو می کنيم خيلی هنر کنيم مواظب باشيم وقتی از ديدن فاميلهامون برگشتيم توی راه فرودگاه پاسپورتمون رو ندزدن. این نظرات همه اش به خاطر اینه که هیچ توجیهی برای تمام اخبار و عکسهایی که توی این مدت از ایران خوندم و دیدم پیدا نمی کنم. مهر بورزید که خدا خواب است. د

Count down

من هنوز زنده ام
اینهمه صبر کردین هشت روز دیگه هم روش
مرسی

یک سال

ازش می پرسم به نظرت مردن توی خارج بهتره یا تو غربت؟د
ازم می پرسه زندگی تو وطن بهتره یا با اعمال شاقه؟د
بهش میگم من حوصله بحث سیاسی ندارم. آدم این حرفها نیستم. به نظر من سیاست مدارها همه اشون مثل همن. راحت دروغ میگن. قدرت داشتن جنبه می خواد آدمیزاد هم شیر خام خورده است. مزه زورگویی که رفت زیر دندونش دیگه مشکل بتونه دنیا رو از دریچه چشم کسی دیگه نگاه کنه.د
می گه برو بابا دلت خوشه ها. غربت کیلویی چنده. همین الان شرط می بندیم. من میرم نیم ساعت سر چهارراه مطهری وای میستم. تو هم برو تو کینگز کراس نیم ساعت وایستا. بعد از نیم ساعت فکر میکنی من چه حالی دارم تو چی؟ئ
میگم من رفتم و بودم. هر دو جا. دردناکه که مردهای مملکت آدم حتی از ورای مانتو مقنعه هم آدم رو لخت تصور کنن و مردهای اینجا از دیدن زن لخت کنار ساحل هم اتفاقی براشون نیفته یا حداقل نشون بدن که طوریشون نشده. اما.... د
میگه دیگه اما اگر نداره. هرچیزی یه قیمتی داره. یه چیزی میدی تا یه چیز دیگه به دست بیاری.د
میگم چرا من باید قیمتش رو بپردازم؟ اونی که اینجا به دنیا اومده چی پرداخته پس؟ د
میگه با من بحث فلسفی نکن. خوشی زیادی زده زیر دلت. فکر آینده بچه ات باش. د
اما من نمی دونم چرا همه اش نگران گذشته ام. نگران نوجونی و جوونی خودم که سیاه و قهوه ای و سرمه ای و طوسی تموم شد. نگران زندگی مامانم که همه خوشی زندگیش بچه هاشن. نگران زندگی خواهرام که تعطیلی و خوشی براشون مساوی دردسر موندن توی ترافیک جاده های شماله. نگران زندگی داداشم که تفریح جوونی براش یه مفهوم گم شده است. نگران زندگی بابام که یه ساله تموم شده. کاشکی میشد فقط به آینده فکر کرد. ر