عرضم به حضورتون که استرالیا یه جای سر سبز و مرطوب و پر از جک و جونوره. مثلاً عنکبوت در انواع و اقسام با سایزها و توانایی های مختلف. با نیش، بدون نیش و حتی با قابلیت کشتن یه آدم گنده در عرض دو ساعت. دیگه مثلاً عقرب که خونه قبلی ما هم داشت. اما عقربهاش خاصیت ندارن. فقط قیافه دارن. ظاهراً عقربهای مناطق بیابونی فقط سم کشنده دارن. دیگه مگس اونم چه مگسی از نوع چسبناکش که واقعاً آدم رو کلافه می کنه. یا مثلاً مورچه که اگه نجنبی کل خونه رو ور میداره. دیگه ....دیگه ....دیگه .... یه چیز خوبم بگم مثلاً انواع اقسام پرنده که سر صبح که آدم با صداشون بیدار میشه کلی خوش خوشانش میشه.
اما یه جانور بسیار دوست و آشنا هم هست که اینجا بین بچه ها خیلی محبوبیت داره و اونم کسی نیست جز شپش. ظاهراً حدود سی درصد بچه مدرسه ای های اینجا به خصوص دبستانی ها، شپش دارن. حالا چه فعال و چه غیر فعال. هیچ ربطی هم به تمیزی و کثیفی نداره. اصلاً هم ترستناک نیست براشون. اونقدر عادی راجع به شپش حرف میزنن که انگار در مورد مورچه یا مثلاً مگس حرف میزنن. خلاصه که از وقتی توی مهد کوشا اون هری پاتر چیچی شده شپش گرفته ما یه هفته تمومه که داریم خودمون رو می سابیم و می جوریم و می شوریم و خشک می کنیم و جارو می کنیم و خوشبختانه چیزی پیدا نمی کنیم.
برای اینکه بدونین این شپش جان چقدر اینجا معروفه این رو بخونین. خلاصه بگم که من فکر می کنم اگه رفته بودیم مثلاً آفریقا توی جنگلهای آمازون شاید خیلی با اینجا فرقی نمیکرد.
من بدبخت که از یه جوجه هم میترسیدم ببین گیر چه جایی افتادم که فراوونی حیوون داره بیداد میکنه. خلاصه که خوب باغ وحشیه خووووووووب
اگه جان هاوارد بدونه من راجع به استرالیا چی میگم....
راستی من دارم همه قسمتهای شبهای برره رو که بهرام جونم ازاینترنت نا محدودش دانلود می کنه می بینم. این سحرناز عجیب شبیه یکی از دوستای منه. این قدر شباهت عجیبه واقعاً! حتی شباهت در اسم. من مطمئنم که شخصیتش رو از روی دوست من الهام گرفتن. خلاصه که کلی بهت می خندیم سحرناز جون