Not again
at 3/31/2006 11:14:00 PM امضا هما |
معر یا شایدم شعر
یک
من سوی تو پر شور و شرر آمده ام
چون شمع ببین شعله به سر آمده ام
امروز به دیدار تو افطار کنم
کز روزه هجر تو به در آمده ام
دو
در سایه تو زمان چو طوفان گذرد
از نور دو چشمت عشق آسان گذرد
چندی است که از صدای تو محرومم
دنیای نگاه من به باران گذرد
آخه! دلم برای خودم تنگ شد. چه قدر صورتی بودم. الان شدم سبز قهوه ای مایل به کپکی
جوونی کجایی که یادم به خیر
at 3/31/2006 10:11:00 PM امضا هما |
مخترع عابر بانک
at 3/30/2006 09:51:00 AM امضا هما |
سوال هفته
at 3/30/2006 08:40:00 AM امضا هما |
روان پریش نامه
اگه تو تنبلی، این منم که ازت کمک نخواستم
اگه تو ازخود راضی هستی، این منم که نتونستم جای خودم رو تو دلت باز کنم
اگه تو دروغ می گی، این منم که حرف راستی رو که بهم گفته بودی باور نکردم
اگه تو حقه بازی، این منم که نخواستم با صداقت باورت کنم
اگه تو فرصت طلبی، این منم که به تو فرصتی نداده بودم
اگه تو کلاً موجود اعصاب خورد کنی هستی، خوب باش به بقیه چه مربوطه؟ همه رو که با یه چوب نمیزنن من بازم با بقیه همین جوری هستم که با تو بودم
این یه جمله معترضه رو هم خیلی وقته می خوام بگه اما مطلب ژرفای عزیز بیشتر باعث شد که بگم: آدم بدون هیچ خاطره ای از موسیقی و بوی عطر، آدم مرده است. این دو تا بد جوری خاطرات زنده و مرده آدم رو میارن جلوی چشم آدم. حتی اگه سالها از روش گذشته باشه
at 3/28/2006 10:33:00 PM امضا هما |
قول - نامه
بعدش همه که اون عکسها که بالا می بینید همونه که قول داده بودم عکس هدیه آژانس مسکن رو اینجا قرار بدم. البته چیز خاصی نیست اما کارشون جالب بود و برای من غیر منتظره
at 3/27/2006 09:42:00 PM امضا هما |
New Year's Resolution
- مطلق نباشم
- متعصب نباشم
- و یه کار خیلی خیلی سخت که خیلی دوست دارم انجام بدم اینه که ببخشم. یه چند نفری هستند که خیلی دوست دارم تا زمانی که هنوز توی یادم هستند و خیلی خاطراتشون توی ذهنم کمرنگ نشده رو ببخشم اما هنوز نتونستم. تا حالا فقط سعی کردم که از ذهنم پاکشون کنم. کینه به دل ندارم ها. اما اونقدر ازشون ناراحتی کشیدم که یه کم گذشتن ازشون برام سخته. شاید اونها هم همین طور راجع به من فکر کنند. نمی دونم. یعنی چون می خوام مطلق نباشم نمی خوام همه چی رو بندازم گردن اونها. اما این احساس بدی که من با خودم دارم باید بره کنار. تو این سال حتماً با خودم کنار میام. قول میدم قول زنونه سفت و سخت. اینجا اینو نوشتم که یادم بمونه.
در پست بعدی می خوام یه داستان غیر واقعی رو تعریف کنم و بعد ببینم که نظر شما چیه
at 3/24/2006 11:58:00 PM امضا هما |
جای خالی سکوت کودکی
سوم فروردین رو هم خیلی دوست دارم یه دهه از زندگی من و بهرام گذشت و چه خوب گذشت. خیلی ساده شروع کردیم مثل بچه ها بدون توقع اضافه یا انتظار نامعقول و با شناختی عاقلانه و علاقه ای عاشقانه که هنوز هم همون رنگ و بو رو داره و می خواهیم که حالا حالا ها همین جوری حفظش کنیم
at 3/23/2006 10:43:00 PM امضا هما |
سلامی چو بوی خوش آشنایی
به خودم که اولین سال دور از همه چیزهای خوب و بد زندگی ام هستم
به بهرام که همه وجودش، پدر مادر و خانواده اولیه اش، پیشش نیستن
به کوشای گلم که همه فکر و ذکرش ایرانه و همه فامیل ایرانیش
به دوستای خوب قدیم و جدید
دیده و ندیده
به خانم و آقا
به همه مبارک باشه
من الان کاملا به روش عصر حجر در سیدنی و از طریق ارتباطات تلفنی این چند خط رو می نویسم برای اینکه یه وقت فکر نکنین با گردباد شمال استرالیا ما هم رفتیم. به زودی اینترنت عزیز جانمم به فدایش به طور خیلی وحشتناک پر سرعتی می وصلد و ما هم می آپیم
تا اون روز که نمی دونم کی می رسه بای بای و سال نو و از این حرفهای خوب خوب که همه می گن
at 3/21/2006 10:22:00 PM امضا هما |
ونزدی سوری
دو - کلید خونه رو تحویل گرفتیم همراه با یک کارت تبریک و یه جعبه هدیه از آژانس املاک مربوطه بابت خرید ازشون!!! آقای خوشبخت جان کجایی ببینی که اینجا نه تنها از خریدار یک درصد قیمت ملک رو نمی گیرند هیچ بلکه جایزه هم می دن. البته توی جعبه هدیه مقادیر متنابهی لوازم شوینده و پاک کننده و خوشبو کننده و از این چیزها بود اما خوب مهم نفس کاره. عکس جایزه رو بعداً اضافه می کنم .
سه - تو یکی از پستهای قبلیم من بیسواد شکرگذاری رو اینجوری نوشتم درستش شکرگزاریه. دیگه دیکتم ضعیفه شرمنده .
چهار- الهام عزیزم که به دلیل گیجی من و موبایلم امشب قال موندی واقعاً شرمنده ام. اما بهرام سالهاست که این بلاها به سرش میاد و هنوزم داره این اخلاق منو تحمل میکنه. من مطمئنم که تو هم عادت می کنی!
پنج - شب به خیر
at 3/14/2006 11:10:00 PM امضا هما |
اطلاعیه
Paramatta Park
Obsevatory Park
اولیش در غرب سیدنی روبروی مک دونالد و دومیش هم در وسط شهر می باشد تا جایی که سواد ناقص من اجازه میده. ما چون ندید بدیدیم حتماً حضور به هم خواهیم رساند
at 3/13/2006 10:07:00 PM امضا هما |
غرب زدگی
وکیل محترم امروز ای میل فرمودند که خودشون زحمت کشیدند با بانک هماهنگ فرمودند که ما اصلاً رنگ اون چک ناقابل رو هم که به حساب ما بدهکار میشه رو نبینیم و جیرینگی پول بره به حساب فروشنده. ای خدا مردم از این همه تکنولوژی. یه غصه دیگه که داشتیم و اونم به مرحمت تکنولوژی محترم اینترنت حل شد قطع و وصل کردن گاز و تلفن و برق بود . باورتون میشه بگم اداره پست استرالیا این کارها رو انجام میده؟ مجانی؟ نه؟ ایناهاش
البته 20 جا باید ای میل بزنیم یا تلفن که همه آدرسهامون عوض شه. ضمن اینکه خود اداره پست با دریافت یه هزینه که هنوز نرفتم نمی دونم چقدره تمام نامه ها رو برای یه مدت محدود به آدرس جدید ارسال میکنه تا شما فرصت داشته باشید که آدرس جدید رو به تدریج به همه جا اعلام کنید. همه جا منظورم محل کار، بانک، مدرسه، بیمه، بازنشستگی، بیمه تکمیلی و سایر جاهاست
بعد میگن چرا اینقدر تهران ترافیک داره! خداییش کدوم کار رو میشه اونجا با تلفن انجام داد؟ اینجا هم ترافیک هست ها علتش هم اینه که سر تا ته سیدنی فقط یه دونه بزرگراه هست که پر چراغ قرمزه و فکر کنم از یه خیابون معمولی تهران خیلی کم عرض تر باشه. یه چند تا هم آزاد راه دارند که در مقایسه با بزرگراه همت هیچی نیستن. درکل آنچنان از نظر راه و بزرگراه خیلی بافت مدرن شهری اینجا نیست. حالا من الان خیلی صاحب نظر نیستم یه دو سه سال دیگه شاید بتونم یه گزارش کارشناسی در خصوص جاده های سیدنی بدم. اما بحث سر امکاناته که بی فایده هم هست
at 3/13/2006 06:51:00 PM امضا هما |
با هم بیاین دعا کنیم
اگه هم سن و سال من باشین شعار هفته یادتونه. یا دعاهای سر صف. حالا دعای منم اینه : خدایا تو را شکر می گویم که به من فرصت دادی تا تو را نه در زمانی که کاملاً دیر شده باشد بشناسم و از شک به تو به یقین به وجودت برسم. خدایا تو را شکر می گویم که به من فرصتی دادی که در یک جای دور، خیلی دور تر از خانه اصلی ام، به وجود تو و حقانیت تو پی ببرم. خدایا تو را شکر می گویم که به من فرصتی دادی که بفهمم وجود تو را می توانم در جای دیگری غیر از سرزمین خودم هم جستجو کنم. جایی که هیچ کس مجبور به شکر گذاری تو نیست اما همه تو را می شناسند و به تو ایمان دارند. خدایا تو را شکر می کنم که مجبور نیستم که دیگر برای یک زندگی عادی به همه دروغ بگویم و التماس کنم. مجبور نیستم که خودم را به عنوان یک انسان ثابت کنم. مجبور نیستم که از جنس دوم بودن خودم خجالت بکشم. مجبور نیستم خشن باشم تا جدی گرفته شوم. خدایا هزاران هزار مرتبه شکر. من را از اینکه گاهی به حقانیتت شک کرده بودم ببخش. مطمئنم که این شک دیگر با من نخواهد بود
at 3/12/2006 05:14:00 PM امضا هما |
چه خبر؟
یه سری پزشک دانشمند در نقش چی بگم آخه یه نمایشگاه راه انداختن به اسم بدن شگفت انگیز انسان. بعد توش یه سری جنازه پوست کنده نایلون پیچی شده گذاشتن که ملت برن ببینن و آی متحول بشن آی حالشون شگفت انگیز بشه. اگه جرات کردم و رفتم و دیدم و غش نکردم براتون تعریف می کنم
at 3/11/2006 08:34:00 PM امضا هما |
عیدی نامه
مثل هر سال بهار
تا که هر شاخه پیر
سبز گردد زقدمهایش باز
بازنوروز رسید
و زمستان هم رفت
رفت سرما و سیاهی هم ماند
مثل هر سال به رخسار زغال
اینم خودم قبلاًها گفته بیدم. خواننده مشهور مایل به همکاری رزومه بفرسته! آهان برای شعر قبلیم که سیاوش قمیشی قرار بود بخونه به توافق نرسیدیم!!! یه خواننده داوطلب آقای گل پیدا شد و آهنگش رو درست کرد در اولین فرصت روی وبلاگ خواهم آورد که گوش دهید و قاه قاه بخندید
at 3/09/2006 10:23:00 PM امضا هما |
سیاست زنانه
آخه یه پیشی یه گربه ملوس چقدر جا می خواد که همه روش زوم کردند؟ کل دنیا بر علیه ایران شده! حتی روسیه! حتی هند! خیلی ضایع است بابا. البته به من دیگه ربطی نداره. اگه خیلی دلم می سوخت همونجا می موندم بعدش جز جز می کردم. من که رفتم پی خوش گذرونی و آزادیهای بی بندو بارانه و جیره خوار اجنبی شدم بهتره که خفه شم (همینارو می گن دیگه این موقعها؟). اما خدائیش خیلی احساس بدیه وقتی همه دنیا بر علیه آدم باشن ها. همه که بد نمی شن که می شن؟
امروز روز جهانی زن بود. اینجا توی ایستگاه قطار به نصفان (همون نسوان که همیشه حقوقشون نصف میشه) گل می دادند. یه ای میل هم دیروز از شادی صدر خانم وکیل و فعال امور زنان و هم مدرسه ای سابق (پز بدم یه کم) گرفتم که امروز یه همایش دارن با شعار "نه" و کلی فمینیست کله گنده از جمله خود شادی خانم صدر سخنرانی می کنند. هنوز قیافه اش سر صفهای مدرسه که یا شعرهاش رو می خوند یا مقاله هاش رو جلوی چشممه. اون موقع هم ظاهراً توی روزنامه کار می کرده ما نمی دونستیم. به هر حال که من به وجودش افتخار می کنم. اینم یکی از سایتها که با کمکش راه اندازی شده.
روز زن به همه زنهای مظلوم و غیر مظلوم ایرانی مبارک باشه.
به همه اونها که هیچ حقی ندارند و اونها که یه سری حقوق رو ازش برخوردارند و اونهایی که برای بدست آوردن حقوق بیشتر با تلاش دیوانه واری بر خلاف تمام جریانهای موجود شنا می کنند.
به اونهایی که براشون تصمیم گرفته میشه و اونهایی که خودشون تصمیم گیرنده هستند.
به اونهایی که تو سری خوردند و اونهایی که توی سر بقیه هم زدند.
به خوب خوبها و بد بدها روز جهانی زن مبارک باشه.
at 3/09/2006 08:38:00 PM امضا هما |
شنبه نامه
دوم - بچه اگه زیاد در طول هفته بیرون باشه مریضی خود مرغ بینی میگیره و همش دلش می خواد مثل مرغ بشینه تو خونه
سوم - دو هفته دیگه اسباب کشیه. کسی نمیاد کمک؟
چهارم - سه هفته دیگه عیده اما من اصلاً اون بوی مخصوص بهار و عید رو اینجا حس نمی کنم. افسوس
پنجم - سرم درد می کنه
ششم - رستوران های ایرانی اینجا غذاهاشون خوشمزه است
هفتم - چرا ما تو ایران از این فروشگاههای بزرگ بزرگ بزرگ اینجا نداریم؟
هشتم - اگه خواستین خونه کرایه کنین حداکثر شش ماهه قرارداد ببندین چون اگه قرارداد اجاره رو بخواین زودتر از حد موعد کنسل کنین کلی باید پیاده تشریف فرما شین
نهم - شب به خیر اما این سایت و این یکی سایت رو هم ببینین برای اجاره خونه و خرید خونه به درد می خورن
at 3/04/2006 09:24:00 PM امضا هما |
ضد زن
at 3/03/2006 09:09:00 PM امضا هما |
وطن کیه وطن چیه؟
at 3/02/2006 09:05:00 AM امضا هما |